نتایج جستجو برای عبارت :

من به هر چیزی که یه دفعه ش می ارزید امتحانش کردی.

شبا به این امید میخوابم که خوابتو ببینم، مسخره ست نه؟تو شبا با فکر کی میخوابی؟وقتایی که بهم فکر میکنی حس میکنم، تپش قلب میگیرم، نباید اینجوری میشد، نه؟دلم تنگته رفیق، نیمه راه بودی ولی رفیق بودی، حالا تنهایی تا چند روز دیگه دهنشو باز میکنه و منو می‌بلعه، مطمئنم...
ورقه‌بادمجان یکی از غذا‌های لذیذ و خوشمزه‌ی گیلانیه که فقط کافیه یک دفعه امتحانش کنین تا عاشقش بشین. این غذا علاوه بر طعم محشرش خیلی راحت و بدون دردسر هم درست میشه. امیدوارم درستش کنین و از طعمش لذت ببرین.
مواد لازم:
بادمجان: ۳ الی ۴ عدد
تخم‌مرغ: ۳ عدد
نمک، فلفل و زرچوبه به مقدار لازم

ادامه مطلب
سلام
 
 
چون دیدم همه تو خونه گیر کردن، حس کردم شاید بهتر باشه یه بار یه مدل ساده مدیتیشن رو که راجت میشه انجام داد رو معرفی کنم. اگه نمیتونید بیرون برید و امتحانش نکردید میتونید روزی 3-4 بار هر دفعه 5-10 دقیقه امتحان کنید حتی.
یعنی لازم نیست خیلی زیاد انجام بدیدا، ولی این روزا که احتمالا کار زیادی نمیشه کرد، یکم سفر به درون میتونه جالب باشه و وقت پر کن.
اولش ممکنه خسته کننده باشه ولی کم کم جذاب میشه. 
راستی تو ویدئو یادم رفت اگه سردتون میشه یه ملا
از شب چهارشنبه‌سوری تا الان هر دفعه مودم یا نت همراه ُ روشن می‌کنم، توی ذهنم به آذری‌جهرمی دری‌وری می‌گم، از امشب مایکروسافت هم به خاطر این‌که هر دفعه آپدیت‌هاش یه گندی به کامپیوترم می‌زنه، به لیست نفرین اضافه می‌شه.
دانلود اهنگ دفعه دیگ ک چشامو میبندم نمیخوام ببینم خواب تو رو
اهنگ سوگند دفعه دیگ ک چشامو میبندم
اهنگ دفعه ی دیگ ک چشامو میبندم
دانلود اهنگ دفعه دیگه ک چشامو میبندم

دانلود اهنگ سوگند دفعه ی دیگه که چشامو میبندم
دانلود اهنگ دفعه ی دیگ ک چشامو میبندم
دانلود اهنگ دفعه دیگه نمیخوام ببینم خواب تورو
دانلود آهنگ سوگند بلیط یک طرفه
حوزه علمیه مشکات رفته بودیم دوره دو روزه.
کلاسمون تموم شد و استاد اومد ایستاد نمازجماعت.
بین دو نماز، پا شد یه نکته گفت دل منو برد!
 
یک نکته از کتاب آداب الصلاه امام خمینی (ره).
گفت امام می فرمایند که برا کنترل حواست در نماز، وقتی داری ذکر نماز یا حمد و سوره رو میخونی، اون رو برای قلبت بخون. یعنی توجه کن که زبانت داره به قلبت یه چیز رو میگه. براش بازگو می کنه.
بعد از چند وقت می بینی که برعکس میشه این قضیه. یعنی اذکار نماز از قلبت بر زبانت جاری میشه.
پسر به دختر گفت: متن زیبایی است، تا من بروم آبی به صورتم بزنم تو آن را بخوان. 
در آن متن نوشته شده بود: خانم زرنگ! از این به بعد با هیچ پسری دوست نشو، اگر هم شدی، پیشنهاد رفتن به رستوران را قبول نکن! 
حالا این دفعه پول ناهار را حساب کن تا دفعه دیگر هوس دوستی با پسران و غذای مجانی نکنی! با این حال غذای خوشمزه ای بود. مرسی!
هفته آینده کلاسی دارم که نیاز به لپ تاپ داره و یک ارائه مهم دارم و در حالیکه سایت دانشگاه به مدت ده روز تعطیله لپ‌تاپم هم یک دفعه پیام داد گفت در خطره و بی هوا خاموش شد و حالا روشن نمیشه. قلبم فشرده شده. سعی میکنم به خودم مسلط باشم. هر وقت تو گوگل دنبال راه‌حل می‌گردم یاد خاطرات خرابی دستگاه‌های قبلی می‌افتم و دهانم تلخ می‌شود. خراب شدن لپ تاپ مثل یه دفعه مریض شدنه. وقتی اتفاق میافته یک دفعه قدرشو میدونی یک دفعه به گذشته ها و راحتی که داشتی
اول: این‌روزا به بهونه‌ی رفیقم که میاد و از مامان قلاب‌بافی یاد می‌گیره، منم دوباره شروع کردم یادگیری‌ش رو. قبلاً امتحانش کرده‌بودم ولی دل‌به‌کار نداده‌بودم خیلی. وسطش رهاش کردم. اما مدتیه دارم فکر می‌کنم بلدبودن چندتا هنر ینی داشتن چندتا راه توخونه‌ای برای کسب درآمد و شاغل‌بودن. خلاصه که قضیه‌ی قلاب و کاموای کنار گوشی‌م اینه. 
و برای گرفتن این عکس -چون می‌خواستم تو مسابقه‌ی طاقچه شرکت کنم- داشتم فکر می‌کردم اگه گل‌خشک‌هام بودن
هر دفعه می خوام یه گوشی تلفن همراه بخرم رسما گیج گیج میشم
اینکه چی را با چی مقایسه کنم و کدام قابلیت را بیشتر مورد توجه قرار بدهم واقعا فیلمیه
نکته جالبش اینجاست که تمام این اطلاعات کسب شده برای دفعه بعدی که احتمالا دو سال دیگه است اصلا ارزشی نخواهد داشت و باید از ابتدا شروع کرد
سلام 
چون پست قبلی بنظر یکم ناراحت بودم بگم در حالی نوشتمش که از دیدن طلوع خورشید برگشته بودم ریلکس ریلکس بودم و مدیتیشن کرده بودم. صرفا ناراحتیم به صورت دلسوزانه بود. من قبلا هم گفتم اعتقاد دارم اگه کل جامعه برن خل بازی در بیارن و دنبال چیزای عجیب غریب برن جامعه دچار آشوب میشه. و همیشه یه سری افرا لازمن که پافشاری روی اصول بکنن.
به هر حال
در ادامه ی اون پستی که به بچه مردم چیز میز داده بودم خوزده بود نابود شده بود:
دوباره داستان همیشگی. ساعت ۲
تصمیمی که گرفته و قراره چندماه دیگه اجرا بشه خیلی روی زندگی من و همسر تاثیر میذاره اون لحظه که داشت راجع بهش حرف میزد با هر جمله اش من ناامیدتر و غمگین تر میشدم ولی بروز ندادم و سکوت کردم 
فقط تو دلم گفتم پس ما چی ؟
بعدشم تا همین چند لحظه پیش کلی غصه خوردم و از آینده ی مبهمی که پیش رومونه ترسیدم
یه لیوان چایی ریختم برای خودم برای رفع خستگی و پیشگیری از سردرد احتمالی 
حین خوردن چای رفتم تو فکر
به این که چندبار از وقتی من و همسر به هم رسیدیم این ا
ولی انصافا وقتی میرید هدفون میخرید تنها نرید، یه نفر رو با خودتون ببرید و امتحانش کنید، که اینجور نباشه که کله ی صبح تتلو تو گوش شما هوار بکشه "من در اختیار تو، بیا این تنو ببر تیمارش کن" ما هم فیض ببریم...
+ ولی سلیقه ی مردم تو مترو بهتر شده، به جای سریال ترکی this is us میبینن با گوشی، جای ملت عشق گاری کوپر و چشم‌هایش و جز از کل میخونن، ولی همچنان تتلو گوش میکنن -_- :)))
۱. اپ any.do رو دان کردم ازیناس که برنامت اینارو توش میزنی [خیلی سریع و راحت و سادس .. می ارزه امتحانش بنظرم]
۲. دسکش خواهری ب دلم نمی نشس ..طرحشو عوض کردم حسم بهتر شد اصن ..حست که خوب باشه بافتنی سریع تر بالا میره [قابل توجه نیلی :دی]
۳. کباب تابه ای با فلفل ریز + چایی وانیل عزیزم با گز 
پسر به دختر گفت: متن زیبایی است، تا من بروم آبی به صورتم بزنم تو آن را بخوان. در آن متن نوشته شده بود: خانم زرنگ! از این به بعد با هیچ پسری دوست نشو، اگر هم شدی، پیشنهاد رفتن به رستوران را قبول نکن! حالا این دفعه پول ناهار را حساب کن تا دفعه دیگر هوس دوستی با پسران و غذای مجانی نکنی! با این حال غذای خوشمزه ای بود. مرسی!
دیدین بعضی وقتا یه آهنگو که قبلا بارها شنیدین یهو دوباره میشنوین و این دفعه حس میکنین فرق داشته با دفعه های قبل...انگار با تمام وجود حس شاعرش،حس خوانندشو درک میکنین...من امروز قلبم از شدت زیبایی این آهنگ رو به درد آورده...اونجا که همایون شجریان میخونه:
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
مدام پیش نگاهی 
مدام پیش نگاه...
میتونم دراز بکشم رو به آسمون این آهنگو پلی کنم...و با هر کلمه ای که میخونه تو رو یادم بیارم و از شدت علاقه م بهت، با صدای همایون همونجا
چرا باید ده هزار دفعه به خاطر اتفاقی که نیفتاده است به خودم آسیب بزنم؟
تمام هنر زندگی این است که من از گذشته آموخته و آن را خاک کرده باشم و متوجه آینده باشم اما نگرانش نباشم و در حال زندگی کنم، تنها چیزی که ما داریم این " حال " است
بعضی ها فکر میکنند زندگی در لحظه مساوی است با لذت در لحظه است . در لحظه زندگی باید کرد نه اینکه در لحظه لذت برد . چون آن موقع همه کارهای بد را به خاطر لذتش می کنیم و بعد آسیب اش را می بینیم
چون امروز مساوی با فرداست پس زن
خب خب بعد از یه مدت خیلی طولانی برگشتم! اصلا تعجبی نداره این کارا زیاد از من سر می زنه!
اما خب برگشتنم این دفعه نکته داره و نکتش هم زیادی تلخه
من تو شغلم یه شکست بزرگ خوردم و تقریبا رسیدم به زیر صفر
به همین سادگی به همین خوش مزگی!
دلیل نبودنم هم دقیقا همین بود.
داشتم دوران نقاهتم رو می گذروندم!
الان دوباره سر پام اما بدون اعتماد به نفس
تو این کشور خیلی طبیعیه که تو کارت شکست بخوری 
وقتی هیچ ثباتی وجود نداره
وقتی همه دزد و کلاه بردار شدیم
وقتی حتی
ولی من بااز امید دارم.....
هرچی بشه،به اون ته تها هم که برسم بازم امیدوارم...
افرین میگم به خودم که همیشه باخودم حرف میزنم و حرفهای ناراحت کننده و قلنبه ای که تو دلم گیر کرده رو با این اروم و اروم حرف زدنا،کم کم ذوبشون میکنم و دوباره تبدیل میشم به منه همیشه امیدوار....
میدونید،همه همه ی همه ی چیزا که اونجور که من میخوام پیش نمیره ولی من بجای ناراحتی میتونم امیدوارم باشم به اینکه دفعه ی بعد،این اتفاق و یا هرچیز دیگه ای با تلاش دوباره ی من و تجربه ای
+ خدا خیرش بده . کلید دوچرخه ش رو می ذاره رو کنتر برق می گه هر وقت لازم داشتی بردار برو . یه چند روزی با دوچرخه ی آقای همسایه می رفتم . اما بعد چند روز دیدم خیلی خسته میشم . تن و بدنم دیگه برای ادامه ی روز توان کافی نداره . صبر و حوصله م هم کم میشه . بیخیال شدم ...
++ بین روز گرسنم شد . رفتم یه چی بگیرم برا خودم . یاد محمد حسین افتادم . بد عادت شده هر دفعه میرم خونه میگه بابا برا من چی خریدی ؟! گفتم نمیشه که هر دفعه براش کیک و ویفر و اینا بخرم ، ضرر داره . گفتم
یه دورهمی خواستم خونه بگیرم که مثل همیشه، مهمونی میشه و‌ میبینم که چه بچه ها همیشه جدیش میگیرن.
اینکه با یه دست گل، یه دفعه، از یه شهر دیگه، سرباز و اون هم تو اماده باش، زیدت اومده باشه چی؟
داشتم رسما از خوشی جون میدادم اون لحظه
این مدت هم داشتم میچرخوندمش تو شهرمون و الان هم رسوندمش فرودگاه که برگرده.
قلبم از دلتنگی میمیره هر دفعه ولی واقعا ته قلبم خوشحالم و همینطور نگران. نگران از کافی نبودن براش. اینکه باید همه جوره تلاش کنم واسه خوشحالی ا
بعضی وقت ها پر از حس منفی نسبت ب خودم میشم اینکه هیشکی دوسم نداره اینکه چقدددذ من بدم اینکه چقد خنگم
ک شین از صب تا شب میره با دوس پسرش بیرون میاد شب امتحان 2 ساعت میخونم امتحانش خیلی بهتر از من میده 
بعد من کل روز تو خوابگاه خر میزنم تهش هم ب زور پاس میشم
خدا بهم رحم کنه انگل پاس شم  فقط خود خدا وگرنه ابروم میره ترم یک افتاده باشم
بدم میاد از خودم
اندر باب عکس پروفایل باید بگم که اینم جزو عکساییه که دیروز با زهرا گرفتیم و من چون ی گوششو کات کردم خیلیی تار شده ولی خب هر دفعه که نگاهش میکنم از خنده دلدرد میگیرم خخخخ و البته هر دفعه که میخوام کامنت بذارم هزار دفعه رنگ رخم تغییر میکنه :/ ملت میرن عکسای خفن میگیرن بعد من...خخخخ تفاوت تا کجا خخ
 
چشمک فقط این *___* خخخخ

اوضاع ی جوریه که مامانمم باورش نمیشه بزرگ شدم خخخخ
شبتون بخیر رفقا((:
یا مجیب دعوه المضطرین
(ای اجابت کننده دعای مضطرین)
 
 
دلم میخواد داستان تخیلی بنویسم :))
یه ایده هیجان انگیز تو ذهنمه. اما از اونجایی که تجربه هام درمورد نوشتن داستان تخیلی موفق نبوه، نمیدونم چه کنم! 
شاید باز هم امتحانش کنم
 
+گفتم کتاب های " پریدخت" و " فعلا خوبم" رو تموم کردم؟ نه نگفتم.
خب. تو پست بعد یه معرفی کوتاه از هرکدوم مینویسم :)
همین ده دقیق پیش برگشتیم خونه
دوباره مثل هفته پیش واسه افطار رفتیم پارک جنگلی
دوباره من پیتزا و کیک درست کردم
بااین تفاوت که اون دفعه خاله سیمین رو بردیم این دفعه بابا رو
کیک امروزم تمام شکلاتی بود،اون دفعه دورنگ
پیتزای امروزم پنیرش کمتر بود و خمیرش افتضاح سفت شد
مامانم ابگوشت درست کرده بود ولی یادش رفت که نون بیاره
خیلی شلوغ بود
ماشینایی که ردمیشدن اگه دویست و شیش سفید و هاشبکو فاکتور بگیرم،همشون مدل بالا بودن(پرادو،ماکسی ما،سانتافه،جک،
دیشب کم خوابیدم بعد مجبور شدم بعد آزمون بخوابم :| ۴ تا ۷ و نیم خوابیدم با افتخار D: بعد دراز کشیدم رو مبل. مری میگه تو که تا الان خواب بودی چرا دراز کشیدی؟
میگم خب سه ساعت و نیم خوابیدم خسته شدم :| 
کمرش شکست. بعد خیر سرم اومدم اصلاحش کنم گفتم خب تا الان خواب بودم، الان میخوام استراحت کنم :|
آزمونو بگم حالا :)))))))))))))))))))) منو‌چجوری راه دادن توی مقطع دبیرستان اصن؟ :)))))))))) میدونید خوبیش اینه من هرچقدم بد داده باشم، دفعه قبل ریاضیاتمو یک درصد و فیزیکو ۹
بری اون بالا. تو ننوی وسطی. یه نفس عمیق بکشی. دستاتو باز کنی. آروم به جلو خم شی، اونقدر که ته دره رو ببینی. مکث کنی. تردید کنی. به همه احتمالات فکر کنی. شک کنی که یعنی می ارزه؟ اگه اون طور که فکر می کردم نشه چی؟ یه بار تو عمرت تصمیم بگیری قاطعانه تصمیمتو اجرایی کنی و دلهره رو بذاری کنار.
و پرواز کنی.
۱. یک نفر که نمی شناسیمش در یک گوشه ای که نمی دانیم کجاست نکته ای که معلوم نیست منبعش کجاست برای درمان کرونا می گوید که مثلا فلان چیز مفید است و آن چیز کمیاب و گران می شود و ما با وجود گرانی و احتمال خطر بیماری دنبال آن می رویم. 
۲.  ۱۲۴۰۰۰ پیغمبر معصوم از گناه و خطا نسخه های معتبر و بی هزینه و خطر  برای سلامتی روح ابدی ما داده اند ما حاضر نیستیم گاهی حتی امتحانش کنیم .
http://ziarani1.blog.ir/     وبلاگ زیارانی
برای شما هم پیش اومده که بیدار بشید صبح و موبایل چک کنید و وسطش خوابتون ببره؟
دیشب خوابم نمی برد از غم و غصه. صبح که بیدار شدم رو تخت داشتم گوشیم رو چک می کردم. حالم خوب بود برعکس دیشب. انگار صبح با خودش کلی طراوت و تازگی و رفرشی اورده بود. گفتم بزار به تلافی دیشب بخوابم دوباره. این بار وسط گوشی چک کردن خوابم نبرد، از قصد خوابیدم دوباره. با کلی روحیه خوب که انرژی منفی دیشب از بین بره. خیلی خوب بود. امتحانش کنید.
 
ممکن نیست در گذشته حرفی زده یا کاری کرده باشیم و حالا که بهش فکر می کنیم یا یک دفعه یادمون میفته شرمنده نشیم پیش خودمون! حس بدیه واقعا
فکر می کنم انسان هر دفعه که احساس میکنه دیگه عقلش رسیده همون موقع بازم پایین تر رفته! مطمئن بودن یا احساس بی نقصی مقدمه شکست های سنگین بعدیه!
ترک کردن یک عمل بد از دید خودمون نه دیگران به تمرین کردن نیاز داره و همینجوری خود بخود درست شدنی نیست.
پ ن: زندگی خیلی ساده و پیچیده س نکته مهمش اینه که یک آن ممکن تموم بشه!
"
بازدهی یک آگهی به عوامل بسیاری بستگی دارد. عواملی مثل
محصول یا خدمات، قیمت کالا یا خدمات، مکان و موقعیت فروشگاه یا مرکز خدمات و
ترویج: (4P بازاریابی)، تیتر (خیلی مهم) و متن مناسب و ترغیب کننده و...
اما یکی از مهم ترین فاکتورهای بازدهی آگهی تکرار در آن
است؛ به طوری که زمانی که مخاطب به خدمات یا کالای تبلیغ شده نیاز پیدا کند، مرکز
خدمات یا فروشگاه X
که تبلیغات پی در پی داشته است جزو اولین گزینه‌های او می شود.
اما داستان یک آگهی در تکرار چگونه پیش می
آشپز ما انواع و اقسام دمنوشها رو بلده دوتاشو به من گفت
یکی دمنوش آلبالو آلبالو رو تو آب سرد میریزیم با کمی هم برگ نعنا میذاریم بجوشه دمنوش فوق العاده ای میشه
یکی هم آب یک عدد لیمو رو بچکونیم تو قوری مخصوص دمنوش با نعنا بذاریم بجوشه اونم میگه خیلی خوشمزه میشه باید امتحانش کنم
پسر به دختر گفت: متن زیبایی است، تا من بروم آبی به صورتم بزنم تو آن را بخوان. در آن متن نوشته شده بود: خانم زرنگ! از این به بعد با هیچ پسری دوست نشو، اگر هم شدی، پیشنهاد رفتن به رستوران را قبول نکن! حالا این دفعه پول ناهار را حساب کن تا دفعه دیگر هوس دوستی با پسران و غذای مجانی نکنی! با این حال غذای خوشمزه ای بود. مرسی!
 
فکر نکنم خودش بدونه چقد نگرانش میشم! اهل حرف زدنم که نیست. وقتی هم رو در رو بهم نگفته به روش نمیتونم بیارم که...
این بار فک کنم خیلی جدی عاشق شده! مونده تو گل... حرف نمیزنه لااقل بدونم دردش چیه که؟ 
چند دفعه از افراد مختلفی خوشش اومده بود، بلافاصله پریدن! دیگه میگفت تضمینی، هر کی میخواد ازدواج کنه بیاد من ازش خوشم بیاد.
انقدم بی تجربه بود تو چند تا خواستگاریش، دفعه اول حرف میزد، میومد میگفت فک کنم خوب بود. حرفاشونو میپرسیدم، میگفتم خب اینو نپرس
 
هیچ غمی بزرگتر از این نیست، که نتونی کسی رو برای حرف زدن پیدا کنی!هیچ کس نیست برای این که باهاش حرف بزنم یعنی هست ولی خب مسخره می‌کنند و یا شروع می‌کنند به پند و اندرز دادن و اینکه ما هم مشکل داریم و از همه مهمتر اینکه خیلی از حرف هارو به همه کس نمی‌توان زد وگرنه یه دفعه براشون میشی یه موجود ترحم برانگیز و شروع می‌کنند بهت ترحم کردن برای اینکه به خودشون اثبات کنند آدم خوبی هستند و بعد یه دفعه ازت خسته میشند و تبدیل میشی به موجودی که تو اون ه
سلام دیشب درحال گشتن دنبال یه فیلم خوب بودم که چشمم به Slender Man 2018 افتاد کاورش که اصلا خوب نبود اما خواستم امتحانش کنم به قول معروف هیچوقت از روی ظاهر چیزی رو قضاوت نکنین(: بعد دیدنش واقعا فهمیدم چه فیلم جذابی هستش پیشنهاد میکنم شما هم این فیلم رو تماشا کنید
ادامه مطلب
سلام به تمام دوستان 
دختری ۱۸ ساله هستم که چند وقت پیش گواهینامه ام رو گرفتم. از نظر خودم و مامانم و دو تا مربی آموزشگاه دست فرمونم خوبه. مربیم میگفت: زود یاد میگیری.
بابام اینجا نیست، تا حالا ۲ ، ۳ بار ماشین رو بدون بابام بردم بیرون همراه مامانم و خواهرم و مادر بزرگم (هیچ کدوم شون گواهینامه ندارند). دفعه اول که ۵ دقیقه رفتم بیرون. دفعه دوم که تو شهر خودمون، حدود نیم ساعت تاب خوردیم(سر شب بود). دفعه سوم هم رفتیم خونه خاله م‌ و آخر سر هم که از مهم
اگه چیزی برای فروش دارید اگه فایل ارزشمندی دارید که میتونه برای دیگران هم مفید باشه اگه میخوایی خودت صاحب یه کسب و کار بشی و برای خودت یه فروشگاه اینترنتی رایگان داشته باشی و ازش پول در بیاری همین الان اقدام کن.کافیه وارد لینک زیر بشی و به راحتی توخونت کسب درآمد کنی...میگی نه امتحانش مثل ایجاد فروشگاهش مجانیه
http://filesell.ir/?rid=24307
میدونی هرکی از چتش با تو توتلگرام اسکرین شات بگیره میتونی ازین به بعد بفهمی؟
کافیه تو ربات زیر جوین شی تا هرکی اسکرین شات گرفت بهت اطلاع بده
خودت امتحانش کن
لینک رو تو تلگرامتون باز کنید
t.me/Screen_shattbot?start=610532010
 ارسال هشدار هوشمند در مورد گرفته شدن شات از پی وی شما
نمایش اطلاعات دقیق و کاملا واقعی کسی که شات گرفته
گزارش خودکار و  روزانه درمورد چک شدن پروفایل شما
ذخیره عکس کسانی که پروفایل شما را چک کرده اند
دانلود آهنگ یاسر محمودی الو الو
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * الو الو * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , یاسر محمودی باشید.
دانلود آهنگ یاسر محمودی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Yaser Mahmoudi called Alo Alo With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ یاسر محمودی به نام الو الو
الو سلام عزیزم الو صدامو داری هزار دفعه زنگ زدم تا یه دفعه برداریخستم از این فاصله از این که دوری ازم دلم برات تنگ شد
سلام
من 35 سال سنم هست و کمی بدبین و شکاک هستم و بدتر از اینها تا این سن نتونستم بخاطر هراسی که دارم با دختری مستقیم و بی واسطه حرف بزنم. 
تا بحال 6 بار برای ازدواج اقدام کردم و به شکل عجیبی هر بار در زمان کمتر از دفعه قبل پشیمان شده ام! یعنی بار اول شاید دو هفته نامزد بودم و بعد بشدت سرد شدم و از دیدنش هم دچار نفرت بیشتری ازش میشدم! (این رو هم بگم که هیچ کدوم رو خودم انتخاب شون رو استارت نزدم! یا خانواده خودم بوده یا خود دختر و یا پدر دختر) ،دفعه دوم
وقتی می‌نویسید، مخصوصا با قلم، ناخودآگاه تمام توجه و حواس شما به موضوع مورد نظر است. کمتر کسی می تواند هنگام نوشتن به چیزی غیر از آنچه می نویسد فکر کند. بر همین اساس می توان کاغذ و قلم را ابزاری فوق العاده برای تمرکز حواس به حساب آورد. پیشنهاد می‌کنم امتحانش کنید، من که هرگاه می‌خواهم روی موضوعی متمرکز شوم، حتما قلم دست می‌گیرم. به هنگام اندیشیدن نباید قلم را فراموش کرد!
گفت:چرا نمی نویسی؟
گفتم: درگیره ذهنم دلیل از این روشن تر....
گفت:رهروان را عشق بس باشد دلیل.....
دیدم اینطور نمی شود
دست به قلم بردم و.....
دنیا ما آدما خیلی تغییر کرده دیگه آدمارو نمیشه از شکل و ظاهرشون تشخیص داد میبینی یارو ریش گذاشته یه متر بعد......استغفرالله 
یا برعکسش طرف ته ریش گذاشته موها هم کلاسیک و فشن بعد میبینی صف اول نماز جماعت واستاده......بازم استغفرالله
دنیا ما آدما خیلی تغییر کرده و شاید حتی روز به روزم تغییرش بیشتر میشه از آدماش گرفته
 مجازات شرعی انواع‌ زنا


 
1-زنای‌ مرد مجرد با زن‌ مجرد:

حد شرعی‌ آن‌ در صورت‌ ثبوت‌ در نزد حاکم‌ شرع‌،صدضربه‌شلاق‌ در دفعه‌ اول‌ تا سوم‌ ودر دفعه‌ چهارم‌ کشتن‌است‌.

 
2-زنای‌ مرد زن‌ دار{محصن‌} با زن‌ شوهر دار{محصنه}

زن‌ و مرد سنگسار می‌شوند.
 

3-زنای‌ مرد زن‌ دار «محصن‌»با زنی‌ مجرد

مرد سنگسار وزن‌ صدضربه‌ شلاق‌ می‌خورد.
 

4-زنای‌ مرد مجرد با زن‌ شوهردار«محصنه»

مرد صدضربه‌ شلاق‌ می‌خورد وزن‌ سنگسار می‌گرد
تموم شد!
آخرین آزمونم رو به عنوان یه دانش‌آموز راهنمایی دادم. و تابستون الان رسما شروع شده. 
انگار همین دیروز بود که وارد سال نهم شدم و هر روز و هر شب گریه کردم که زودتر تموم شه. الان تموم شده، ولی هیچ حس خاصی ندارم :/
پ. ن. داشتم از مدرسه برمی‌گشتم خونه و به نوشتن این پست فکر می‌کردم. داشتم به یاد روزای اول سال، از رو جدول می‌رفتم. نگاهم افتاد به پارک کنار تره‌بار. یه نیرویی داشت من رو می‌کشید به سمت تاب کوچولویی که به سختی توش جا می‌شدیم. ولی
از 8جلس یکی از استادای پروتزمون 1جلسه تشکیل شد
اخرشم 3تا جزوه داشت گف همینارو بخونید 
نگران نمرمم نباشید(حالا همه از سختی امتحانش میگفتن)
یکی پریروز رفته بود پیش مدیر گروه اعتراض
امتحان رو لغو کرد و گفته تا جلسات تشکیل نشن امتحان نمیذارم بگیرن
بماند که حالا اون استادمون که کلاساشو تشکیل نمیداد یکسری جریانات داشت که نمیخوام اینجا بگم
این یک هفته ایی گذشت همش به گریه بود ، همین حالام حال درستی ندارم
امتحان بعدیم فارماست 
کلی درس قرار بود توی
می‌روم سرکار و حقوق بخور و نمیرم را در سیصدُپنجاهُ اندی روز سال جمع می‌کنم ، تا چند روز از سال را بروم و کشورهای مورد علاقه‌ام را ببینم ، و به درک که پول ما ارزشی ندارد و عوارض خروج از کشور هر دفعه دوبرابر دفعه‌ی قبلو این صحبتا ، من سیصدُپنجاهُ اندی روزِ سال را جان میکنم و ان‌وقت هنوز مسکو و پراگ و گلاسگو و وین را ندیده باشم؟؟ برای سفر هم منتظر هم‌پا و هم‌سفر و اینجور "هم"های دست و پا گیر نمیمانم ، خودم را برمیدارم و میروم که تنهاییهایم را ب
تواین سه روز میتونسم حدددداقل۲۵ساعت درس بخونم
دفعه های قبلیم سنگین پریود شدم
واقعا بده
چقد قرص بخورم اخه؟!!!!
من از اول تابستون۹۸توبه کردم ک دیگه قرص و دارو مصرف نکنم
این دفعه دیگه واقعا توبه کردم
به مامانم گفتم اویشن بخره(خدا کنه یادش نرفته باشه)
چقد عقب افتادم  واااای
چرا قلم چی برنامه رو عوض نمیکنه خدایی؟
اصلا با فارغ التحصیلا کاری نداره فقط با دانش اموزا همگامه
کاش ازمونا دوباره حضوری بشه
کاش جمعه من ساعت شیش پاشم و برم دفترچه رو بگیرم(ت
این غذا، غذای پیچیده‌ای نیست، اما ترکیب طعم‌ و عطر چاشنی‌هاش من رو یاد هوای ابری و بوی هیزم و جوجه کباب سیزده به در می‌اندازه، حتی اگر وسط چله‌ی تابستون باشم! قبول! زیادی شاعرانه‌ش کردم؛ ولی شاید اگه شما هم امتحانش کنید همین حس بهتون دست بده. خدا رو چه دیدید؟
ادامه مطلب
با اپلیکیشن اندروید INKHUNTER - try tattoo designs میتونید خیلی راحت کلی تتو و خالکوبی و روی بدن خودتون تست کنید و حتی ازش عکس هم داشته باشید . اگه همیشه دلتون میخواست تتو داشته باشید شاید بد نباشه یبار امتحانش کنید و عکستون و واسه دوستاتون بفرسید :دی نظرتون و درباره ش بهمون بگید .
ادامه مطلب
- من عاشق قارچم!
+ تاحالا قارچ آب پز خوردی...؟!
- نه...نخوردم!
+ پس انقدر سـاده نگو عاشقِ قارچم...
اگه عاشق قارچ بودی همه جورشو امتحان میکردی،
و در آخر میگفتی با همه مزه هاش، بازم عاشق قارچم!
نه اینکه فقط توی پیتزاس یا بین یه عالمه پَنیره امتحانش کنی و بگی عاشقشم...
تو عاشق نیستی
خیلیا عاشق نیستن
فقط گشنه ان!
+کپی شده از یه کانال 
++دلتون میاد جوون مملکتو رگباری آنفالو کنید؟:))
میدونم چرت و پرتن اکثر پستام ولی مهم دله، منه بخ بخ زیاد نمیتونم وقت بذارم وگ
یه دردی از کتفم میکشه پایین میاد قاطی میشه با درد مچم، هر چی‌گفتم دستم تازه خوب شده اصلا رحم نکرد یه کمم...می گفت آخرین بار گفتم یه بار دیگه دستت بخوره چیکارت می کنم.
گفتم کی گفتید اصلا من جرات دارم هیچوقت از این کارا کنم،حالا ایندفعه یه غلطی کردم‌ رحم کنید یه کم..
دیگه ولم‌کرد منم‌خوشحال شدم ولی بدتر کرد...
گفت پاشو برو قیچی رو بیار...
میخواست ده سانت از موهامو کوتاه کنه 0_o 
زورمم نمی رسید در برم دیگه اشکم در اومد گفتم بابا دستمو که قطع کردید چی
بابا وقتی دید دوباره موهامو کوتاه کردم...
وقتی فهمید خوب نیستم...
وقتی دید بار ها و بار ها براش پست رو فوروارد کردم و فرستادم...
گفت:ماجده... میگما من فردا وقت دکتر دارم...نمیدونم تا کی طول میکشه...نمیدونم میتونیم بریم یا نه...
بغضمو قورت دادم و گفتم:دیگه مهم نیست بابا...
بعد دوباره اومدم تو اتاق و قیچی گرفتم دستم و بیشتر زدم..زدم و گریه کردم...چون حالم بهم میخوره از این اخلاقم...از همه اخلاقای مزخرفم...از خودم...
پی نوشت:کاش میتونستم...کاش میتونستم تیغ برد
سلام
من این روزها رو مدی هستم که چیزی خوشحالم نمی کنه، یا بهتره بگم خیلی سخت خوشحال میشم.
الان یه پیام دریافت کردم از همون دوستی که گل را دریافت کرده بود. گفت که مسافرت بوده و خودش دریافت نکرده. همکارارش در شرکت دریافت کردن و عکس گل را براش فرستادن.
حتی نپرسیدم کجایی. فقط گفتم مسافرت خوبی داشته باشید. همین.
 
دیگه از اون روزهای کنجکاوی من گذشته. هر جایی باشه. داخل یا خارج. دیگه برای من خیلی چیزها مهم نیستند.
 
من الان باید خوشحال باشم ولی نیستم. ف
مشکلات واقعی و غیر واقعی دارن خودشون رو نشون میدن و من این دفعه ریسک نمیکنم و میخوام برم پیش دکتر دیوونه ها. بس بود اون همه سال های سگ. این دفعه نمیخوام سگی شه. در نظر دارم حداقلش بدونم که میدونم یه مشکلی هست. نه اینکه بپذیرم مثل قبل که خوب من زندگیم گنده، خودم گندم، همیشه هم همین بوده و خواهد بود.
حالا نمیدونم اگه بگم میخوام برم پیش دکتر دیوونه ها، بهم میگن وای واسه چی؟
عادت کردن بیان بریزن سر من غصه ها و درداشونو چون قشنگ میبینم که خودخواهن. که
 
لای منگنه ی اخلاق گیر کردن این شکلیه پس؟
اگر بگم حس بدیه، کافی نیست. بد شامل خیلی چیزها میشه و درجه بندی زیادی داره. پس چی بگم وقتی خودمم نمی دونم چه حسیه!
منگنه ی شیرازه ی یک کتاب را تصور می کنم که روی کمرم پرچ شده و یک طرفش، این ور اخلاقه و طرف دیگرم آن ور اخلاق. 
ولی نمی تونم تصور کنم یک طرف تاریک باشه و طرف دیگر روشنایی و نور. 
نمی تونم تصور کنم باید خودمو از لای منگنه به کدام طرف بکشم!!!
نمی تونم حتی از یکی بپرسم چه بلایی سرم اومده و چرا اصلا
حدود یک هفته ی پیش یه کنسرت آموزشی پیانو داشتیم. از این کنسرت ها معمولا سالی یکی دوبار برامون میذارن تا ترسمون از استیج بریزه. ولی جالبی قضیه این جاس که ترس من نه تنها خیلی کم نشده، بلکه هر دفعه احساس میکنم نسبت به دفعه ی قبلی استرس بیشتری دارم:)) به طوری که این دفعه قشنگ داشتم از استرس میمردم:\ و تازه این در حالی هست که ما از مدت های پیش خبر داشتیم و من خودم از بس آهنگمو تمرین کرده بودم دیگه حالم داشت به هم میخورد، و البته حساب کنید اعضای خانواده
بازی sims از بهترین و محبوبترین بازی های شبیه سازی هست و کمتر کسی پیدا میشه که باهاش آشنایی نداشته باشه . توی این بازی میتونید شخصیت خودتون و بسازید و یه زندگی مجازی و تجربه کنید . داشتن شغل و روابط دوستانه و ازدواج و ... . توجه داشته باشید بعد از نصب نیازه که دیتایی دانلود شه . اگه تجربه زندگی مجازی براتون جالبه حتما امتحانش کنید .
ادامه مطلب
بازی 3D Tennis که برای اندروید و آی او اس منتشر شده تجربه لذت بخشی از تنیس و در اختیارتون میذاره . بازی کاملا سه بعدی و گرافیک خوبی داره . گیم پلی بازی برعکس انتظار که فکر میکردیم سخت باشه، اتفاقا خیلی هم خوب و روونه و خیلی زود دستتون میاد که چطور باید برابر حریف بازی کنید . اگه به بازی های ورزشی علاقه دارید حتما امتحانش کنید .
ادامه مطلب
لحظه ای میرسه که برای اولین بار واقعا احساس میکنی که چقدر تک و تنها و بی کسی با وجود خانواده و دوستات و ... همه ی خوبان که شاکر وجودشونی .. ولی با وجود همه اینها یک دفعه انگار پرده کنار میره و میبینی که تو توهمی و همه مثل یک دود غلیظی کم کم محو میشه دو زاریت میفته که ای وای من تنهام و سفری عجیب پیش رومه و ترس وجودتو میگره 
تنهام 
تنهام 
واقعا تنهام 
متکی به خودم 
نه خود من من من نمیتونه ... 
تو همین حال و هوایی که یک دفعه یک چیزی میبینی خیلی ناز خیلی
یک روزی یک نفر که عزیز هم بود، برایم از تعامل حرف زد و اینکه بخواهی نخواهی توی تعامل با آدم های دیگر یک چیزی دستت را میگیردنه لزوما این که حرف گهر باری بشنویهمیشه اینطور نمیشوداما مثلا عکس العمل ها هم خودش کلی حرف برای گفتن داردیا حتی حرف های نا درست شاید حتی خیلی نا درست(کسی چه میداند شاید هم درست)یک روز دیگر یک نفر که خیلی عزیز بود پیشنهاد داد امتحانش کنمفعلا تصمیم به تعامل گرفتممدت دار نیست و از این تصمیم های در لحظه در آمدههر لحظه ممکن است
حدود 39 روز دیگه محرم امام حسینه.
این یه انگیزه خیلی بالاست که به نیت با حال خوب وارد محرم شدن، رو کارهام دقت کنم.
بریم سراغ کاراها؟!
1- مراقبه:
سه چهار بار رفتم طرفش.
دفعه آخر از دفعات دیگه بیشتر تونستم پیش برم توش. در جریانید که دیگه؟! (از بخش موضوعات، بخش مراقبه رو انتخاب کنید!)
ولی بازم نتونستم ادامش بدم.
ولی این دفعه دیگه کم نمی ذارم. میخوام عادت بشه برام دیگه. چقد برم طرفش و ولش کنم.
2- درس:
این 6واحد درسی که برداشتم، یعنی 2تا درس رو فقط نمره 20 می خ
بازی اندروید Golf Battle ثابت می کنه گلف هم میتونه هیجان زیادی داشته باشه و حتما نیاز به کشت و کشتار نیست .
این بازی اندروید توی دو حالت آنلاین و مسابقه با دوستان طراحی شده و از لوکیشن های مختلف و زمین های مختلف برای تنوع استفاده کرده . اگه دنبال یه بازی ورزشی هستین و تابحال گلف و تجربه نکردید شاید بد نباشه امتحانش کنید . 
ادامه مطلب
توی آن تئاتر، همبازی حنانه بود. اولین بار که دسته‌جمعی رفتیم تئاتر، دیدمش. یک پسر با شخصیت، استخوانی با قدی متوسط که دندان‌های به هم ریخته و فَک استخوانی‌اش او را جذاب‌تر می‌کردند. صدایش کمی بم بود و موهایش را از ته می‌تراشید. بار دوم همراه کارگردان‌شان آمده بود تا تئاتر آشویتس زنان را تماشا کند. به هر دو سلام گفتم. خودش مرا ندید و صدایم را نشنید. کارگردان مرا نشناخت. احتمالا دفعه‌ی سوم بود که دیدم توی آن کافه کار می‌کند و درباره‌ی پلی
امسال فکر می کنم در مریض شدن رکورد شکنی کردم . داستان مریض شدنم از ایام ماه رمضان و در لیالی قدر شروع شد خیلی سخت و بد بود و باعث شد یک هفته نتوانم روز بگیرم به طوریکه خودم شک کردم که نکنه بیماریم جدی باشه و هنوز تشخیص داده نشده که الحمدلله بعد از چند روز در روند بهبودی تسریع شد و باعث رفع نگرانی خودم و خانواده بشود. یاز هم از پاییز تا امروز فکر میکنم این دفعه چهارم پنجم باشه که به پزشک مراجعه کرده باشم که اخرین دفعه آن پریشب بود وقتی که بازیی ای
سلام دوستان ساعاتتون خوش
امیدوارم حالتون خوب باشه
ازاین به بعد با "همین حوالی"درخدمتتون هستم با کمی گپ و گفت
راجبه"همین حوالی"
ساده بگم همین دورواطراف خودمون که چیا میگذره که چیا نمی گذره...
اطرافیانتون وقتشون‌روباچی‌میگذرونن؟؟اونایی‌که‌شاغل‌ان‌خب‌بیشتر وقت
روسرکارمی رن و اندک وقتی دارن واسه استراحت و کارای روزمره
دانشجوهاودانش آموزانم بیشتردانشگاه و مدرسه و...ولی همون وقت کمی هم که ممکنه توی روز براشون
پیش بیاد به چی مشغولن؟؟
ماما
سلام دوستان ساعاتتون خوش
امیدوارم حالتون خوب باشه
ازاین به بعد با "همین حوالی"درخدمتتون هستم با کمی گپ و گفت راجبه"همین حوالی"
ساده بگم همین دورواطراف خودمون که چیا میگذره که چیا نمی گذره...
اطرافیانتون وقتشون‌روباچی‌میگذرونن؟؟اونایی‌که‌شاغل‌ان‌خب‌بیشتر وقت روسرکارمی رن و اندک وقتی دارن واسه استراحت و کارای روزمره
دانشجوهاودانش آموزانم بیشتردانشگاه و مدرسه و...ولی همون وقت کمی هم که ممکنه توی روز براشون پیش بیاد به چی مشغولن؟؟
ماما
اپلیکیشن اندروید Music Editor بهتون اجازه میده موسیقی یا صداهایی که ضبط کردین و ادیت یا ویرایش کنین . برعکس بخش کنید، ببرید و کنار هم بذارید و خروجی مختلف بگیرید و کلی امکانات دیگه . بعضی از این امکانات توی اپلیکیشن هایی که به عنوان ویرایشگر فیلم منتشر شدن هم وجود داره ولی اگه صرفا دنبال ادیت موسیقی و صوت هستید این اپلیکیشن میتونه انتخاب خوبی باشه . امتحانش کنید و نظرتون و بگید .
ادامه مطلب
دیشب تصمیم گرفتم با یکی از مشاورای مرکز راجب کنکور ارشد صحبت کنم و یکم اطلاعات بگیرم، حدسم درست بود میتونم امسال کنکور ارشد 99 رو بدم و از بهمن کارشناسی ارشد رو شروع کنم. چون من حدودا 8 واحد دیگه ام میمونه برای مهر 99 و خب دوست ندارم وقفه بیوفته توی مسیرم، قرار بر این شد من کنکور امسال رو ثبت نام کنم و بخونم براش، اگر نتیجه خوبی داشت که انتخاب رشته میکنم و ورودی بهمن هارو میزنم یا یک ترم مرخصی میگیرم، اگر هم نداشت دست گرمی بوده و تجربه خوبی بدست آ
دیشب تصمیم گرفتم با یکی از مشاورای مرکز راجب کنکور ارشد صحبت کنم و یکم اطلاعات بگیرم، حدسم درست بود میتونم امسال کنکور ارشد 99 رو بدم و از بهمن کارشناسی ارشد رو شروع کنم. چون من حدودا 8 واحد دیگه ام میمونه برای مهر 99 و خب دوست ندارم وقفه بیوفته توی مسیرم، قرار بر این شد من کنکور امسال رو ثبت نام کنم و بخونم براش، اگر نتیجه خوبی داشت که انتخاب رشته میکنم و ورودی بهمن هارو میزنم یا یک ترم مرخصی میگیرم، اگر هم نداشت دست گرمی بوده و تجربه خوبی بدست آ
حکایت زیبای بهلول و سوداگر
روزی سوداگری بغدادی از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد آهن و پنبه. آن مرد رفت و مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود اتفاقا" پس از چند ماهی فروخت و سود فراوان برد. باز روزی به بهلول بر خورد. این دفعه گفت بهلول دیوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول این دفعه گفت پیاز بخر و هندوانه.
ادامه مطلب
به نام خداوند بخشنده و مهربان
یکی بود یکی نبود در اقیانوسی بزرگ نهنگ و ماهی زندگی می کردند که دوست هم بودند. یک روز نهنگ به ماهی گفت : من قدرت زیادی دارم ، اما تو قدرتی نداری . ماهی غمگین شد و رفت و رفت تا به یک کوسه جوان رسید ماهی از آن پرسید: من چه قدرتی دارم؟ کوسه جواب داد:من چه میدانم. ماهی رفت به یک لاک پشت رسید. ماهی پرسید: من چه قدرتی دارم ؟ لاک پشت جواب داد : من چه میدانم. ماهی رفت. تا به یک اختاپوس دانا و پیری رسید.اما این دفعه از او پرسید؟ تو خ
امروز میخوام یه اپلیکیشن براتون معرفی کنم خودم ازش چند بار دریافت داشتم.
سایت فری بیت کویین کش
نکات سایت: برخلاف اسم  این اپلیکشین ، این برنامه بهتون ساتوشی نمیده بلکه بهتون بیت کویین کش یا BCH میده که ارزشش 28 برابر از بیت کویین کمتره.
تنها نکته این اپلیکیشن اینه که سه شنبه به سه شنبه منظم پرداختی داره حتما حتما هم باید شماره والت BCH خود را بدین
میزان درآمدی که میشه از این سایت گرفت ناچیزه ولی چون روی گوشی نصب میشه می تونید شما هم امتحانش کنید و
بعضی وقتا که دارم فکر میکنم، خیلی عادی بدون هیچ شرایط خاصی، چیز های کاملا بدیهی خیلی خیلی عجیب میشم برام در حالی که اصلا نمیتونم درکشون کنم. مثلا اینکه من یه اسم دارم که صاحب اون اسمم. ان هر بار که بهم یاد آوری میشه مثل یه تلنگر مور مورم میکنه نمیدونم چرا ولی واقعا حس خوبی داره وقتی یه چیز خیلی خیلی عادی تو زندگیت یه دفعه اینقدر مورد توجه قرار میگیره. امروز به این فکر میکردم که ما ها بچه دار میشیم چرا بچه هامون رو پیش خودمون نگه میداریم؟ نباید
با مولایمان صاحب الزمان عهد بستیم همه جوره پای هدفمان بمانیم...‌ .میدانستیم هر ادعایی امتحان و ابتلایی را در پی دارد بارها #مادرمان گوشزد کرده بود که ادعامان بزرگ است و امتحانش یقینا بزرگ... وقتی در معرکه قرار گرفتیم دیدیم فتنه از هر سو چون تیر میبارد ... تنها سلاح ما ایمان بود... والبته سپری داشتیم از جنس #مادر... فتنه ها چون شب تاریک ما را دربرمی گرفت ولی به یمن نفس های پاک بقیه الله یکی پس از دیگری بر دسیسه های زشتِ اهریمنانِ انسی فائق آمدیم چو
اصلا نمیشه تو اتوبوس کار کرد. هر دفعه هم میگم هر دفعه هم نمیشه. بیشتر چرت میزنم. همه خوابیدن :دی. کاش زودتر برسیم تا بشینم سر کارم. هیچ کار کلاس زبان فردا رو نکردم. باید با کل لغتاش جمله بسازم. الان اتوبوس یه جا وایساده. منو مهاو یه نفر دیگه فقط تو ماشینیم. البته کتابمو جلو بردم چقدرم کتاب خوبیه. از نویسنده اش خوشم اومد. نمیدونم فکر نکنم یعنی هنوز استاد دانشگاه باشه. اسمش دکتر کریم مجتهدیه. دیگه این که من دسشوییم گرفت درم بسته است :/ بیرون اینقدر
دسر هندوانه و عسل
توی
تابستون و هوای گرم و طاقت فرساش هیچی نمیتونه جای یه نوشیدنی خوشمزه و
خنک رو بگیره. دسر هندوانه و عسل بدون شک یکی از خوشمزه ترین و دلچسب ترین
دسر هایی هست که من خوردم و به شما هم پیشنهاد میکنم حتما برای یک بار هم
که شده امتحانش کنید. اونقدر بهتون میچسبه که تصمیم میگیرید هر روز این اسموتی رو درست کنید و نوش جان کنید.
هندوانه از جمله میوه‌های خوشمزه تابستانی است، اما میتوانید در تمام طول
سال آن را پیدا کنید. برای گرمای تا
چند تا از دریم کچرهایی که درست کردم، دفعه بعد از دریم کچرهایی عکس میذارم که شکل ماه بافتمشون^^
 
               
 
 
 
گلدوزی برزیلی هم میکنم. گل هاش برجسته ان، تو عکس خوب نیفتاده. کیف های نمدی هم درست میکنم، این یکی رو برای قلم نوریم، مارس، دوختم. چند تا قشنگتر هم هست، بعدا عکساشون رو میذارم^^
 
         
 
 
عکس اسکرپ بوک اکسو هم به درخواست دوستان:))
اسکرپ بوک های دیگه ام دفعه بعد. دفتر انیمه و دفتر درمان و اینا =))
ادامه مطلب
واقعا چی شد؟ چی شدیم؟ چه اتفاقی افتاد؟ چرا هیچ چیزی مثل قبل نیست؟
بهت گفته بودم دوس دارم ordinary باشم؟ گفته بودم دلم می‌خواست خیلی معمولی و ساده بودیم؟ اصلا تا حالا‌‌ بهت گفتم که دیگه نمی‌تونم؟ بهت گفتم هر دفعه که گفتم نمی‌تونم دفعه بعدش فقط نمی‌تونم‌تر شده بودم؟
راستی، واقعا من تو را بر شانه‌هایم می‌کشم یا تو می‌خوانی به گیسویت مرا؟
زخم‌ها زد راه بر جانم ولی.
[ همایون شجریان - آلبوم ایران من - خوب شد ]









متاسفانه
خاطره ساختن‌ از رویاها یک وضعیت خطرناک است. گاهی متوجه‌اش نیستم. ولی وقتی می‌فهمم خودم را سرزنش نمی‌کنم. قلبم هنوز از زندگی در خیال درد می‌گیرد اما رنج برخورد نسنجیده با خودم هم آزرده‌ام می‌کند. امروز صبح از پله‌های باغچه پشت دانشکده انسانی بالا می‌رفتم و در عین حال در ماشین با او درباره رضایتم از میزان خستگی روزهام حرف می‌زدم. که چقدر خوشحالم که می‌توانم از جایم بلند شوم و کار کنم و درست بخوانم و حتی آن موقع که افسرده بودم هم خوشحال ب
چی به سرت اومد که از اون آدم پر جنب و جوش، انقد ساکت شدی و برای هز چیزی نگرانی؟‌ مگه نمی‌گفتی که اگه یه کوه جلوت باشه، شروع می‌کنی به کندن؟ حالا که کوهی نیست، همه‌ی مسیر‌ها هم حداقل هموار به نظر میان، پس چرا شروع نمی‌کنی؟‌
منتظر چی هستی؟ تضمین؟‌ نیست. وجود نداره. ممکنه اینبار از دفعه قبل محکم تر بخوری زمین. ممکنه تو مسیر همه چیزت رو از دست بدی. ممکنه همین اندازه اعتماد به نفسم که برات مونده بره. ممکنه  یجور بخوری زمین که دیگه هیچ وقت بلند ن
 من امروز دوباره رفتم با کمال حماقت و بدون هیچ تمرینی ( کلاس های آزاد این هفته پُر بود چون دیر اقدام کردم) آزمون عملی شرکت کردم . حتی وقتی اون افسر که دو دفعه قبل منو انداخت رو دیدم بازم از رو نرفتم و گفتم این دفعه با  اقتدار قبولم ولی با اقتدار افتادم و همه ی همه ی خانم ها افتادن  به جز یکیشون! حتی بهتریشون که بنده خدا دوبار دور دو فرمون رفت  واسه پارک استاندارد یه کف  دست فاصله اش زیاد بود و بنابراین مردود   من آخرین نفری بودم که امتحان دادم می
در همین زمان که چند سال پیش جنگ شروع شد،
جنگ ایران و عراق،
جنگ ایران با یه کشور عربی،
یا شایدم جنگ ایران با کل دنیا،
دوباره،
شاید،
فقط شاید، قراره که جنگ بشه،
با یه کشور عربی دیگه،
و با کل دنیا ...
اگر جنگ بشه، 
مثل همون بار قبل،
میلیون ها آرزو پرپر میشه،
میلیون ها تن قربانی میشه ...
البته این دفعه شاید فرق داشته باشه،
شاید اینبار،
 برعکس دفعه قبل،
شناسنامه هارو طوری دستکاری کنن که نشون بده زیر سن قانون اند تا به جبهه فرستاده نشن،
اینبار هیچ کس خ
یه چیز بانمک وجود داره در مورد تماشای سریال «بازی تاج و تخت» بین ترمک‌ها. سرصبح وقتی مجبوری کارگاه ُ باشون بگذرونی، با این سوال از بقیه‌ی دوستان‌شون شروع می‌کنند « قسمت ۲ که چیزی نبود، ولی آنچه خواهید دیدش خیلی خوب بود، همون تیکه‌ست که آریا فولان.» به‌ش می‌گی «عه! قسمت جدید اومده؟» که بفهمه و دهان‌ش ُ بسته نگه‌داره. دوباره شروع می‌کنه «دیگه از آریا متنفرم، چرا این کارو کرد؟» [!] این دفعه علنی به‌شون می‌گم «بچه‌ها لطفاً اسپویل نکنید. :]
 
سلام، خوب قبلا چندتا وبلاگ داشتم ولی الان که این دارم وبلاگ رو شروع میکنم، احساس بچه ای رو دارم که توی جمع بزرگترا به سختی میتونه اظهار نظر کنه. اما واقعا جالبه که آدم حتی زمانی که داره یه کار تکراری رو انجام میده، اونو طوری انجام بده که انگار اولین باره، این  طوری هرروز خودشو به چالش میکشه و هر بار اون کار به طرز معجزه آسایی براش جذاب میشه! 
البته که تجربیات باقی میمونن، بعد از انجام یه کار شاید دفعه دوم محتاط تر میشی، و دفعه سوم بیشتر، و ب
 
سلام، خوب قبلا چندتا وبلاگ داشتم ولی الان که دارم این وبلاگ رو شروع میکنم، احساس بچه ای رو دارم که توی جمع بزرگترا به سختی میتونه اظهار نظر کنه. اما واقعا جالبه که آدم حتی زمانی که داره یه کار تکراری رو انجام میده، اونو طوری انجام بده که انگار اولین باره، این  طوری هرروز خودشو به چالش میکشه و هر بار اون کار به طرز معجزه آسایی براش جذاب میشه! 
البته که تجربیات باقی میمونن، بعد از انجام یه کار شاید دفعه دوم محتاط تر میشی، و دفعه سوم بیشتر، و ب
یک استادی در دانشگاهمون داریم که نحوه‌ی تدریسش خیلی باحاله و به میزانی که سرکلاس فعالیت میکنی یا توی گروهش که توی تلگرامه میتونی در ترم نمره بگیری اونقدر که آخر ترم از دادن امتحان معاف بشی.بنا به دلایلی من ترم پیش برای چندتا از بچه‌ها تحقیقاشون رو برای این درس درست کردم. و همشون از امتحان معاف شدن. برای همون من با این استادمون کلاس برداشتم. گفتم من که راحت میتونم ازش معافیت رو بگیرم. 
الان باید بشینم برای امتحانش بخونم چون من رو معاف نکرده.
داری میری از خونه ی آرزو جدا میشم از تو چه آواره و کنارت نمیزارم از زندگیم
برو زندگی کن بزارم کنار پی آرزو های بعد از منی منم غصه هامو به دوش میکشم
بتونم از عشقت بمیرم ولی نمیتونم عشق یکی دیگه شم
واست بهترین هارو میخوام چون واسه اولین بار فهمیدمت
واسه آخرین بار عاشق شدم واسه اولین بار بخشیدمت
به امید رویای بوسیدنت به عشق تو چشمامو خواب میکنم
اگه صد دفعه باز به دنیا بیام میدونم تو رو انتخاب میکنم
اگه بعضی وقتا دلت تنگ شد یه گوشه مثل من فقط گریه
داری میری از خونه ی آرزو جدا میشم از تو چه آواره و کنارت نمیزارم از زندگیم
برو زندگی کن بزارم کنار پی آرزو های بعد از منی منم غصه هامو به دوش میکشم
بتونم از عشقت بمیرم ولی نمیتونم عشق یکی دیگه شم
واست بهترین هارو میخوام چون واسه اولین بار فهمیدمت
واسه آخرین بار عاشق شدم واسه اولین بار بخشیدمت
به امید رویای بوسیدنت به عشق تو چشمامو خواب میکنم
اگه صد دفعه باز به دنیا بیام میدونم تو رو انتخاب میکنم
اگه بعضی وقتا دلت تنگ شد یه گوشه مثل من فقط گریه
Energy: Anti Stress Loops از اون بازیای اندرویده که شروعش با خودتونه و پایانش با خدا .
وقتی بی حوصلگی بهتون فشار آورده میتونه بهترین گزینه برای مشغول کردن ذهنتون باشه . بازی مکانیزم ساده‌ای داره و باید تموم لامپ ها رو به منبع تغذیه وصل کنید، همین . البته نذارید مکانیزم ساده‌ش باعث شه فکر کنید جذاب نیست . حتما امتحانش کنید .
ادامه مطلب
یک سال و یک ماه از گیاهخوار شدنم می‌گذرد. پدر sms فرستاد و گفت که برای شام، کتلت مخصوص لنگرود خریده؛ از همان‌هایی که جانم برایش می‌رود. آخرین باری که از آن ساندویچ‌ها خوردم را یادم نمی‌آید. رسیدم خانه. خسته بودم و گرسنه. حلوای سالگرد عمویم را انداختم توی دهانم و یک ساندویچ برداشتم و راهی اتاق شدم. بعد از حلوا اولین چیزی که گاز زدم خیارشور بود. گوشی را چک کردم و همانطور که غذا می‌خوردم برایش پیام فرستادم. سرگرم اینستا بودم که یکهو به خودم آمدم
یه سوالایی هست. یه سوالایی که جوابشون معلوم نیس، و هر دفعه خودمو قانع می‌کنم که بی‌خیال، زندگی کن، چیکار داری به این حرفا، زندگی کن... عجب راه‌حل عمیق و خوبی. ولی حیف یه کم، فقط یه ذره احساس پوچی می‌کنم، وگرنه همه چی آرومه، من چقد خوشبختم.
 
 
روزی سوداگری بغدادی از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد آهن و پنبه. آن مرد رفت و مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود اتفاقا" پس از چند ماهی فروخت و سود فراوان برد. باز روزی به بهلول بر خورد. این دفعه گفت بهلول دیوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول این دفعه گفت پیاز بخر و هندوانه. 
سوداگر این دفعه رفت و سرمایه خود را تمام پیاز خرید و هندوانه انبار نمود و پس از مدت کمی تمام پیاز و هندوانه های او پوسید و از بین رفت و ض
قول دادم این فاطمیه آدم بشم. پاک بشم. همونی بشم که شما میخوای، شما دوست داری... هر چیزی که بهش شک داشتم، هر مسئله ای که حس می کردم یه روزنه کوچیک باشه برای گناه، برای پرت شدن حواس دلم، برای لرزیدن ایمانم، همه رو، همممممممه رو درز گرفتم. محکم بستم... سخت بود، سخته... یه کشیده زدم تو گوش نفسم، گفتم دست از پا خطا کنی با من طرفی! با غیض نگام کرد. یه مشت کینه و غصه و حسرت قدیمی رو ریختم بیرون از دلم. دلم غصه اش گرفت چون بهشون عادت کرده بود. همین شد که با من
سلام
همیشه جواب نه دادن برام سخته، اما این دفعه خیلی سخت بود...
یه زن دوست داشتنی و‌ فوق العاده مهربان، دانا، شاداب و پر انرژی، مومنه و ... و خلاصه همه چی تمام! به حق فرزند خوبی تربیت کرده بود! الهی بهترین ها براشون رقم بخوره به حق آقا امام جواد علیه السلام...
سخت بود نه گفتن، خیلی سخت... اما گاهی راه اونی نیست که تو فکر می‌کنی! 
حتی وقتی می‌دونی او با همه‌ی قلبش دل بسته به این پیوند! و هر دفعه با تمام وجودش تاکید میکنه به محبتش و خیرخواهیش برای فرز
سلام به همگی
دختر خاله ی من از مادر بزرگم و مادرم فشار خون به ارث برده. یک بازه ی زمانی ای رو یادمه که دختر خالم همش غش می کرد و یک جا یک دفعه پس می افتاد. من راستش با دختر خالم بزرگ شدم چون مامانم و خالم هر روز پیش هم بودن. دختر خالم خیلی اهل مسخره بازی در آوردن بود. یک بار یادمه که خونه مادر بزرگم، طبقه بالا خونشون بودیم که یک دفعه دختر خالم افتاد روی زمین. منم سریع داد زدم تا از پایین مامانم و خالم بیان بالا. مامانمو خالم داشتن داد می زدن: چی شده چ
هزار بار پیش اومده که به خودم گفتم دیگه واقعا امشب صبح نمیشه این دفعه حتما دق می‌کنم.
+ به شکل احمقانه‌ای زندگیم مزه آدم‌های بی‌خود و بی‌خیال و بی‌هدف رو میده در حالی که واقعا نیستم. گمان کنم فقط بیمارم، البته که جسم نه.
+ پُک: پست کوتاه.
یا حبیب من لا حبیب له
گفتم کجا برم؟ گفت بیا برو‌ پیش محدثه! بچمون عاشقه!!! :))
 
دلم نمی خواد بهش صدمه بزنم پس زیاد هم اجازه نمیدم صمیمی بشه، این دفعه سعی کردن جدی تر برخورد کنم. فقط وقت آزادشون تو‌جمع بچه ها شوخی کردیم و خاطره گفتم و شنیدم... 
یازده پاشدم تند تند صبحونه خوردم و مرغ هارو خورد کردم و گذاشتم یخچال
تا مزه دار بشه. بعد هم #سو و بالاخره با تلاش بسیار پاستاآلفردو (همینقدر
باکلاس) درست کردم. بد نبود ولی به زحمتش نمی ارزید دیگه درستش نمیکنم!
بابا رفت آمل و ما باهاش نرفتیم!
در
پی حوصله سر رفتن غروب جمعه!! کیک خیس هم درست کردم. حالا چیشد؟ تو دستورش
شکر رو فراموش کرده بود منم وقتی مایع کیک رو ریختم تو قالب، یه کوچولو از
همزن مایع رو تست کردم و ...
زود تند سریع شکر رو اضافه کردم و
ه
سلام
22 سالمه، فرزند آخر یه خانواده پرجمعیتم، بقیه به غیر از یه داداشم ازدواج کردن. راستش این چند وقته تو خونه مون یه جریاناتی پیش اومده که چند روزه دعا میکنم کاش بچه بودم و درکی از اوضاع دور و برم نداشتم، موضوع داداش دومم، این دفعه دومه که قهر کرده. 
دفعه اول سر اینکه میخواست با بابام شریک بشه مغازه بخره، بابام قبول نکرد و گفت دختر مجرد دارم شاید فردا شوهرش دادم و فلان بهش نداد، خودش رفت یه مغازه خرید، از قضا سرش کلاه گذاشتن بابام همه چک هاش ر
امروز میتونستیم یه دیدارِ دیگه رو رقم بزنیم و تو نیومدی . امروز میتونست چهارمین دفعه ای باشه که همو میبینیم ، میشد بعد از یکماه دیداری تازه کنیم که تو نیومدی . اما اگر قراره الان نیای و به جاش حوالیِ روزِ تولدم بیای ، من راضی‌ام به این ندیدن . که میدونم اونموقع هم بهانه کم نمیاری برای نیومدنت . مثلِ همین دفعه و امتحاناتت . دلم برای زیر چشمی پاییدنامون تنگ شده لاکردار ! واسه اون چشای خوشرنگت ، اون تیپی که به معرکه ترین شکل ممکن جذاب‌ترینت میکنه
بعد کلی وقت سلام :)
خب تابستون همتون شروع شده؟؟؟؟؟
من که کلی برنامه برای تابستون چیده بودم و هنوز در حال برنامه ریزیم اما بعضی وقت نمیدونم چرا حال ندارم:/
دار گلیممو چله کشی کردم اما دیگه ولش کردم ...
کلی کتاب دارم که یه کوچولوش رو خوندم بعد امتحانام شروع شده کلا ولش کردم الانم نمیدونم چرا حال خوندن ندارم...
و کلی کار دیگه که اگه بیشتر ادامه بدم آبرو دیگه ندارم پیشتون:)
حالا کلی کار مثبت هم انجام دادما...کلی اهنگ حفظ کردم:)
نه شوخی کردم علاوه بر اهن
آفیس ما نقطه کوره و جایی که من هستم کورترین میز.. هیچ موج اینترنتی به من نمیرسه...رفتم پیش استادم و درخواست یه مودم داشتم... برام یکی تنظیم کرد و فرستاد... هر کاری کردم نه با لپ تاپ و نه موبایل وصل نمیشدم.. با دوستان هم امتحان کردیم.. اونا هم وصل نشدن.. رفتم اتاق دکتر .. مودم به بغل.. که این کار نمیکنه.. میفرمایند که مگه میشه من همین الان امتحانش کردم... گفتم بیا خودتون ببینین... زدم به برق و هرکاری کردم وصل نمیشد.. اومد دید آمپرش رفت بالااااا.. خانم فرانکل
یادمه از آخرین باری که امتحان آیین نامه دادم تقریبا یه ماه یا بیشتر میگذره!یادمه قبول نشدم و چقدر اعصابم خورد شده بود،دیگه نرفتم امتحان بدم تا اینکه هفته پیش نوبت گرفتم و امتحانش افتاد واسه امروز،از ساعت ۷/۵ صبح تو آموزشگاه بودم.بعد از امتحان،وقتی افسر اسم مردودیا رو میخوند ضربان قلبم تندتند میزد و کلی استرس گرفته بودم و تو دلم دعا میکردم خدایا اسم من رو نخونه یهو!که خوشبختانه نخوند و ظاهرا قبُول شده بودم!خدایا شکرت...خیلی وقت بود به یه خ
بسم الله مهربون :)
واقعا خسته شدم از این چرخه ی درس و امتحان. بی صبرانه منتظرم ترم تموم شه و تعطیلات برسه. وارد سال چهارم شدم دیگه ولی هنوزم دارم فکر میکنم اگه من مهندسی میخوندم الان چی شده بود و کجای زندگی بودم!
امروز کلاس زبان دارم ولی نمیرم. شنبه یه امتحان سخت دارم که هنوزم کلی نخونده دارم، فرصت کلاس رفتن ندارم. جدیدا فرندز رو هم دانلود کردم، امروز قسمت اولش رو دیدم ولی خب یه جاهایی اصلا متوجه نمیشدم چی میگن :| باید چند بار گوشش بدم تا متوجه بش

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها